نمونه آرای دعاوی ملکی
نمونه آرای دعاوی ملکی
مقالات پیشنهادی
لزوم طرح همزمان دعاوی تحویل و تسلیم مبیع و الزام به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت
خواهان دادخواستی به طرفیت خواندگان به خواسته تحویل و تسلیم مبیع، یک واحد آپارتمان به پلاک ثبتی ۷۹۹ فرعی مجزا و مفروز از ۱۹ اصلی واقع در بخش ۴ سمنان را تقدیم نموده است.
خواندگان نیز دادخواست تقابل به خواسته مطالبه ثمن به میزان ۰۰۰/۷۵۳/۶۸۴ علیه خواهان دعوای اصلی تقدیم دادگاه نموده اند.
خواهان مدعی است که به موجب مبایعه نامه شماره ۱۵۱، آپارتمان را از خواندگان خریداری نموده است و قرار بر این بوده که ظرف سه ماه از تاریخ وقوع بیع ، آپارتمان در اختیار خریدار قرار بگیرد؛ اما با گذشت بیش از هفت ماه، همچنان آپارتمان مذکور به خواهان تسلیم نشده است؛ به همین جهت به موجب دادخواست تقدیمی، الزام خواندگان به تحویل و تسلیم مبیع را تقاضا نموده است.
خواندگان نیز ضمن دادخواست تقابل ادعا نمودند که مبلغ مورد ادعا باقی مانده ثمن است؛ در مبایعه نامه نیز قید شده که هزینه های ساخت آپارتمان به صورت تقریبی تعیین شده و تسلیم آپارتمان منوط به تصفیه حساب توسط خریدار می باشد.
تعیین هزینه ساخت آپارتمان از سوی دادگاه به کارشناس رسمی دادگستری ارجاع شده است. مبلغی که کارشناس برای ساخت آپارتمان اعلام نموده از مبلغ اولیه پرداخت شده توسط خواهان دعوای اصلی کمتر است.
بنا به مراتب معروضه و نظریه کارشناس که از اعتراض اصحاب دعوا نیز مصون مانده است، دادگاه حکم به الزام خواندگان به تسلیم مبیع صادر نموده و در خصوص دعوای تقابل نیز، به استناد نظریه کارشناس، خواهان های دعوای تقابل را محکوم به بی حقی نموده است.
پس از تجدیدنظرخواهی محکوم علیهم از رای دادگاه بدوی و ارجاع پرونده به دادگاه تجدیدنظر، این دادگاه، دعوای الزام به تحویل و تسلیم مبیع را جدا از دعوای الزام به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت قابل استماع نمی داند. مطابق این نظر استماع دعوای خواهان بدوی به خواسته الزام به تسلیم مبیع، مستلزم ارائه دلیل رسمی مالکیت بوده، در غیر این صورت باید در معیت دعوای الزام به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت اقامه شود تا قابل رسیدگی باشد.
بنا به مراتب معروضه دادگاه تجدیدنظر، دادنامه صادره از دادگاه بدوی در مورد الزام خوانده به تحویل مبیع را نقض نموده است. از آنجا که دعوای اصلی به نحو مطروحه قابلیت رسیدگی ندارد، دادخواست تقابل نیز با قرار رد دعوا مواجه می شود.
نمونه رای الزام صاحب نانوایی به رفع مزاحمت
خواهان مدعی است مغازه نانوایی که در مجاورت ملک مسکونی او قرار دارد به علت ایجاد گرمای شدید مانع انتفاع وی از ملک خود می باشد و شرایط زندگی را برای خواهان و خانواده او غیر قابل تحمل کرده است. به همین جهت به موجب دادخواست، الزام صاحب نانوایی به رفع مزاحمت را تقاضا نموده است.
دادگاه در مقام رسیدگی به دعوا، موضوع را به کارشناس ارجاع داده است. کارشناس در نظریه خود توضیح می دهد که در قسمت غربی ملک خواهان به طول سه متر مربع گرمایی احساس می شود که مانع سکونت است و در ملک مجاور یک تنور نانوایی سنگکی وجود دارد که عامل ایجاد حرارت است. برای رفع این حرارت ضروری است که اطراف تنور نانوایی یک راهرو به مساحت یک و نیم متر مربع ایجاد شود تا گرمای کوره باعث گرم شدن دیوار خانه خواهان نشود. نظریه کارشناس از اعتراض طرفین دعوا مصون مانده است.
خوانده به صورت ضمنی ادعای خواهان و نظر کارشناس را قبول کرده اما در مقام دفاع عنوان نموده متراژ نانوایی، اجازه ایجاد این راهرو را به او نمی دهد و این که هزینه ایجاد آن نیز مبلغ قابل توجهی است که از پرداخت آن عاجز است.
بنا به مراتب معروضه و عدم وصول اعتراض نسبت به نظریه کارشناس و با توجه به اینکه خوانده دفاع قابل توجهی ارائه نکرده، دادگاه خواسته خواهان را ثابت تشخیص داده و حکم به الزام به رفع مزاحمت از حق صادر نموده است.
نمونه رای تنفیذ فسخ قرارداد و خلع ید
الف قطعه زمین متعلق به خود را برای ساخت و ساز در اختیار شرکت ساختمانی ب قرار داده است. در قرارداد منعقد شده میان طرفین، شرکت ساختمانی متعهد شده ظرف چهار ماه نسبت به ارائه نقشه های تایید شده و اخذ پروانه پایان کار اقدام نماید؛ در غیر این صورت طرف مقابل حق فسخ قرارداد و مطالبه ضرر و زیان وارده را خواهد داشت.
با گذشت دو سال از تاریخ وقوع قرارداد، شرکت سازنده موفق به اجرای تعهدات خود، ارائه نقشه های تایید شده و اخذ پایان کار نشده است.
ضمنا طرفین، حل و فصل اختلافات خود ناشی از این معامله را در صلاحیت هیات داوری قرار داده اند که به همین علت، الف ضمن تقدیم دادخواستی، اراده خود مبنی بر فسخ قرارداد مارالذکر را اعلام نموده و تنفیذ آن را از هیات داوران تقاضا کرده است.
هیات داوران پس از بررسی اسناد و استماع اظهارات اصحاب دعوا با احراز شرایط اعمال حق فسخ، قرارداد فی مابین را فسخ شده تلقی نموده و رای داوری را مطابق مقررات قانونی به ایشان ابلاغ نموده است.
الف اقدام به طرح دعوا علیه شرکت سازنده به خواسته تایید و تنفیذ فسخ قرارداد شماره ۳۹۱ و خلع ید خوانده از قطعه زمین موضوع پلاک ثبتی ۸ فرعی از ۴ مکرر اصلی واقع در بخش ۳ گیلان و مطالبه هزینه ها و خسارات دادرسی نموده است.
در جلسه دادرسی وکیل خوانده در مقام دفاع منکر اعلام فسخ شده و مدعی است خواهان با دریافت تعهد محضری از فسخ قرارداد صرف نظر کرده است.
خواهان ضمن رد اظهارات وکیل خوانده، رای هیات داوری مبنی بر تنفیذ فسخ قرارداد و مدارک حاکی از ابلاغ رای به ایشان را ارائه نموده است.
دادگاه در مقام رسیدگی با توجه به اینکه رسیدگی و صدور رای داوری مطابق موازین قانونی بوده، رای صادره را خالی از ایراد موثر تشخیص داده و قرارداد را فسخ شده تلقی کرد.
همچنین با توجه به احراز فسخ، تداوم تصرفات خوانده در ملک مورد منازعه مصداق اثبات ید بر مال غیر بوده و لذا دادگاه، خواسته خواهان را ثابت تشخیص داده و حکم به خلع ید خوانده از ملک و پرداخت خسارات در حق خواهان صادر نموده است.
الزام به تسویه وام ، الزام به فک رهن
شرح پرونده : الف ملک تجاری متعلق به خود با پلاک ثبتی ۱۸۳ فرعی مجزا و مفروز از ۵ اصلی واقع در بخش ۱ تهران را به عنوان تضمین بازپرداخت وام توسط ب در رهن بانک گذاشته است.
ب توانایی پرداخت اقساط وام را نداشته و بانک اقدام به تملک ملک متعلق به الف نموده است. الف نیز با تقدیم دادخواستی به طرفیت ب، صدور حکم مبنی بر الزام خوانده به تسویه وام و فک رهن از ملک متعلق به خود را از دادگاه تقاضا نموده است.
دادگاه بدوی رسیدگی کننده به دعوا با این توضیح که عقد رهن از طرف راهن لازم و غیر قابل فسخ و از جانب مرتهن جایز است، ادعای خواهان را رد کرده است.
توضیح آن که انعقاد عقد رهن به نفع مرتهن است؛ بنابراین مرتهن می تواند از حقی که به موجب عقد رهن به نفع او ایجاد شده صرف نظر نماید اما راهن نمی تواند عقد را بر هم بزند و تنها در صورت پرداخت دین می تواند خواستار فک رهن از ملک شود.
ضمنا الزامی وجود ندارد که عین مرهونه حتما متعلق به مدیون باشد و ثالث می تواند ملک خود را بابت دین دیگری در رهن قرار بدهد؛ حتی اگر خود مدیون راضی به این امر نباشد، توافق راهن و مرتهن برای وقوع رهن کافی است. پس از وقوع عقد رهن به نحو صحیح، عین مرهونه متعلق حق مرتهن قرار گرفته و راهن غیرمدیون نمی تواند به استناد این که به مرتهن مدیون نبوده و مدیون صالی شخص دیگری است، فک رهن را تقاضا نماید.
در ما نحن فیه راهن مدیون نبوده اما به محض وقوع رهن، ملزم به آثار عقد خواهد بود و حق ندارد الزام مدیون اصلی به پرداخت وام و فک رهن را بخواهد.
البته در صورتی که راهن حاضر به پرداخت دین باشد، می تواند تقاضای فک رهن نماید که در این پرونده، خواهان اقدامی جهت پرداخت دین انجام نداده است.
بنا به مراتب معروضه دعوای خواهان قابلیت استماع نداشته و قرار عدم استماع دعوا از دادگاه بدوی صادر شده است.
دادگاه تجدید نظر نیز با بیان این که تجدیدنظرخواه، اعتراض قابل توجهی ارائه نکرده، دادنامه تجدید نظر خواسته را عینا تایید نموده است.
اثبات مالکیت و الزام به تحویل و تسلیم مبیع
شرح پرونده: خواهان مدعی است ملک تجاری موضوع پلاک ثبتی ۷۹۳ فرعی از ۱۹ اصلی واقع در بخش ۶ شیراز را در تاریخ ۲۸/۵/۱۳۸۶ به موجب صلح نامه رسمی شماره ۱۲۸۱۱۶۲ تنظیم شده در دفترخانه شماره ۳۱ شیراز از الف خریداری نموده است. بلافاصله پس از تنظیم صلح نامه مذکور، الف از دنیا رفته و تنها فرزند او (ب) ملک را در تصرف خود نگاه داشته است.
بنا به مراتب اخیر الذکر خواهان خود را مالک رسمی ملک مورد منازعه دانسته و دادخواستی مبنی بر اثبات مالکیت ، خلع ید خوانده و الزام به تحویل و تسلیم مبیع به طرفیت ب تقدیم نموده است.
پرونده جهت رسیدگی به شعبه ۱۶ دادگاه عمومی حقوقی شیراز ارجاع شده است. این شعبه پس از بررسی مستندات ابرازی از جمله صلحنامه تنظیم شده در دفترخانه و اجرای قرار تحقیق و معاینه محل، صلحنامه مذکور را موید وقوع بیع و موجب انتقال مالکیت ندانسته و به این دلیل که ادله خواهان دلالتی بر مالکیت او بر ملک مورد منازعه ندارند، حکم به بطلان دعوا صادر نموده است.
از این رای تجدیدنظر خواهی به عمل آمده و موضوع جهت بررسی مجدد به شعبه ۴ دادگاه تجدیدنظر استان فارس ارجاع شده است. دادگاه تجدیدنظر توضیح داده است که با توجه به این که ملک متنازع فیه دارای سابقه ثبتی می باشد، کسی که ملک به نام او در دفتر املاک به ثبت رسیده مالک شناخته می شود. با توجه به نتیجه استعلام وضعیت ثبتی، ملک به نام الف به ثبت رسیده که پس از فوت ایشان قهرا به تنها فرزندش که وارث منحصر وی می باشد منتقل شده است.
صلحنامه ابرازی خواهان نیز نمی تواند دلیل وقوع بیع باشد. در صورتی که تجدیدنظرخواه مدعی وقوع بیع و شراء میان خود و مالک رسمی ملک می باشد، باید اقدام به طرح دعوای الزام به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت نماید. در مورد خواسته دیگر خواهان مبنی بر الزام خوانده به تحویل و تسلیم مبیع نیز متذکر می شود که تسلیم ملک، فرع بر اثبات مالکیت خواهان می باشد؛ فلذا تا زمانی که اصل مالکیت خواهان در پلاک ثبتی متنازع فیه محل تردید است، دعوای الزام به تسلیم مبیع قابل استماع نمی باشد.
نظر به مراتب مذکور در فوق، دادگاه تجدیدنظر، دعوای خواهان به کیفیت مطروحه را قابل استماع ندانسته و قرار رد دعوای بدوی را صادر نموده است.
شرح رای : وفق ماده ۲۲ قانون ثبت اسناد و املاک کشور، همین که ملکی مطابق قانون در دفتر املاک به ثبت رسید دولت فقط کسی را که ملک به اسم او ثبت شده و یا کسی را که ملک مزبور به اومنتقل گردیده و این انتقال نیز در دفتر املاک به ثبت رسیده یا اینکه ملک مزبور از مالک رسمی ارثاً به او رسیده باشد مالک خواهد شناخت و اسناد عادی از قبیل قولنامه، مبایعه نامه، صلحنامه و … مخل به اعتبار اسناد رسمی نخواهد بود. بنابراین پس از وقوع بیع تا زمانی که سند رسمی به نام خریدار صادر نشده باشد، وی مالک رسمی مبیع محسوب نمی شود. چنانچه فروشنده از انجام تشریفات قانونی انتقال رسمی ملک خودداری نماید، خریدار می تواند ضمن طرح دعوای الزام به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت، الزام فروشنده را از دادگاه بخواهد.
نکته دیگر در خصوص پرونده مطروح این است که تسلیم مبیع به خریدار یکی از آثار عقد بیع صحیح می باشد؛ بنابراین تقاضای تسلیم مبیع موخر بر اثبات وقوع بیع یا اثبات مالکیت می باشد. این دو دعوا می توانند به صورت توامان و ذیل یک دادخواست اقامه شوند و در صورتی که خواهان بخواهد این دعاوی را به صورت جداگانه مطرح نماید، طرح دعوای اثبات وقوع بیع یا اثبات مالکیت مقدم بر الزام به تحویل و تسلیم مبیع است.
نمونه رای مطالبه ثمن ناشی از کسری مبیع
وضوع رای : مطالبه ثمن ناشی از کسری مبیع
علی رغم آنکه معلوم و معین بودن موضوع معامله به تصریح ماده ۱۹۰ قانون مدنی از شرایط اساسی صحت معاملات شمرده می شود، در صورتی که متبایعین در مورد اوصاف و یا مقدار مبیع مردد باشند می توانند ضمن عقد بیع، وجود وصف یا مقدار معین را شرط نمانید؛ اگر مبیع واجد وصف یا مقدار مشروط نباشد، حسب مورد موجب حق فسخ یا تعدیل ثمن خواهد شد.
کسری و فزونی مبیع در قانون مدنی
به حکم ماده ۳۸۴ قانون مدنی اگر در زمان انجام معامله، مقدار و میزان مبیع نزد متعاقدین مشخص بوده ولی در زمان تسلیم و تحویل، کمتر از آن مقدار تصور شده باشد، خریدار می تواند بیع را فسخ نماید و یا به میزان کسری مبیع از ثمن کم کند. در حالتی که مبیع بیش از آن مقدار باشد که طرفین گمان می کردند، مقدار زیاده به فروشنده تعلق دارد؛ چراکه هیچ عقدی در مورد آن واقع نشده تا موجب نقل و انتقال مالکیت آن قسمت شود.
کسری و فزونی مبیع در قانون ثبت اسناد و املاک
در مورد فروش اموال غیر منقول با مقدار معین، ماده ۱۴۹ قانون ثبت اسناد و املاک، مقررات خاصی را وضع نموده است. به موجب این ماده در صورتی که ملک با مساحت معینی موضوع عقد بیع واقع شود و بعد از عقد کشف شود که مساحت آن بیشتر بوده، خریدار می تواند قیمت آن بخش را بر اساس ارزشی که در اولین سند انتقال درج شده است به همراه سایر هزینه های قانونی نزد صندوق ثبت تودیع نموده و اصلاح سند رسمی مالکیت خود را از اداره ثبت بخواهد. منظور از اولین سند، طبق بخشنامه سازمان ثبت اسناد و املاک، سندی است که فروشنده با قید مساحت معین، ملک را منتقل نموده است. بنابراین هرگاه ملکی با حدود، بدون قید مساحت، منتقل شده باشد و خریدار آن را با ذکر مساحت به ثالث منتقل نماید، اولین سند، سند دوم محسوب می شود که مساحت در آن ذکر شده است.
اصلاح سند رسمی مالکیت توسط اداره ثبت اسناد و املاک مشروط به این شرط است که اضافه مساحت در محدوده سند مالکیت بوده و به مجاورین تجاوز نشده باشد و همچنین بین مالک و خریدار در این مورد توافقی صورت نگرفته باشد.
در صورت وجود شرایط مذکور در این ماده، اداره ثبت راسا اقدامات مربوط به اصلاح سند را انجام داده و تودیع ثمن از سوی خریدار را به ذی نفع اعلام می نماید.
در چنین مواردی نمی توان با استناد به ماده ۳۸۴ قانون مدنی، مقدار زیاده را همچنان در مالکیت بایع دانست؛ چرا که متبایعین در زمان انعقاد عقد، آن بخش از مبیع را نیز موضوع قصد خود قرار داده اند. به عبارت دیگر وقتی قطعه زمینی بر اساس متری بیست میلیون تومان به فروش می رسد و طرفین در زمان انجام معامله تصور می کنند زمین، ۱۰۰۰ متر مربع مساحت دارد اما بعدا مشخص می شود که زمین ۱۱۰۰ متر بوده است. در این وضعیت، نمی توان ۱۰۰ متر از زمین را همچنان متعلق به فروشنده دانست. بایع و مشتری در زمان توافق، کل قطعه زمین مزبور را مورد معامله قرار داده اند، نه ۱۰۰۰ متر از آن را. مفاد ماده ۱۴۹ قانون ثبت اسناد و املاک نیز همین نظر را تایید می کند.
چنانچه ملک موضوع معامله که با فرض مقدار معین فروخته شده، کمتر از آن میزان باشد، خریدار می تواند معامله را فسخ نماید یا به میزان کسری مساحت از ثمن بکاهد و نمی توان از دادگاه، الزام فروشنده به انتقال میزان کسری را تقاضا نمود.
نمونه رای
مشابه این امر در پرونده ای در شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی قم مطرح و مورد رسیدگی واقع شده است. در این پرونده خواهان مدعی است یک قطعه زمین با پلاک ثبتی مشخص با مساحت ۹۰ متر از خوانده خریداری نموده است. مقدار ۲۰ متر از ملک مورد معامله دو سال پیش از انجام معامله در طرح شهرداری واقع شده است و شهرداری بعد از بیع به خریدار (خواهان) مراجعه نموده و مطابق قوانین مربوط به املاک واقع در طرح های شهرداری بیست متر از ملک را تصرف و تملک نموده است. خواهان بنا به مراتب فوق، به خواسته مطالبه ثمن کسری زمین طبق نظر کارشناس علیه خوانده طرح دعوا نموده است.
دادگاه با صدور قرار کارشناسی، پرونده را به کارشناس منتخب ارجاع نموده است. کارشناس مذکور با بررسی مبایعه نامه و صورت مجلس تفکیکی و معاینه ملک مختلف فیه، اعلام نموده است: فروشنده در زمان وقوع بیع، ۹۰ متر مربع زمین را به خریدار تسلیم نموده است و خریدار نیز زمین ۹۰ متری را به شهرداری تسلیم نموده است.
بین شهرداری و خواهان مصالحه نامه ای به شماره ۸۳۲۲۱ منعقد شده که به موجب آن شهرداری ۲۰ متر از ۹۰ متر ملک متعلق به خواهان را جهت اجرای طرح های عمرانی خود تملک نموده و مابه ازاء آن، مجوز ۲۰ متر تراکم بدون اخذ عوارض را به خواهان اعطا نموده است.
بنابراین، زمین مزبور در زمان تسلیم مبیع به خریدار کسری نداشته و خریدار مابه ازاء ۲۰ متر از ملک خود را که توسط شهرداری تملک شده دریافت نموده است.
شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی قم نیز با توجه به نظر کارشناسی که مصون از تعرض خواهان و خوانده مانده است و اوضاع و احوال معلوم قضیه، حکم به بی حقی خواهان صادر نموده است.
رسیدگی به خواسته قلع و قمع بنا پیش از رسیدگی به دعوای خلع ید ممکن نمی باشد.
خواهان ضمن تقدیم دادخواست به خواسته قلع و قمع بنای غیر مجاز توضیح داده است که مالک رسمی یک واحد آپارتمان موضوع پلاک ثبتی ۳۷۲۰/۲۸ واقع در بخش ۳ تهران می باشد که در طبقه اول یک ساختمان ایجاد شده است. همانطور که در صورت مجلس تفکیکی مشخص شده حیاط عمومی ساختمان به مساحت ۱۰۰ متر مربع، در طبقه همکف قرار دارد.
در قسمتی از حیاط، مغازه ای به مساحت ۲۰ متر مربع احداث شده که موجب تضرر خواهان و کاهش قیمت ملک او شده است. خواهان به استناد ماده ۵۸۱ و ۵۸۲ قانون مدنی که هرگونه تصرف در املاک مشاع را مستلزم رضایت همه شرکا می داند و اینکه خواهان به عنوان یکی از مالکین مشاعی راضی به احداث بنای مذکور نبوده است، صدور رای مبنی بر قلع و قمع بنای مستحدثه را درخواست نموده است.
خوانده دعوا که مالک طبقه همکف می باشد در مقام دفاع اظهار نموده که حق استفاده از حیاط مختص این طبقه بوده و این امر در اسناد رسمی ملک نیز قید شده است. به علاوه اینکه مالک قبلی، ملک را به همین شکل به خوانده منتقل نموده و او در ایجاد بنا نقشی نداشته و تقاضای رد دعوای خواهان را داشته است.
دادگاه ضمن استعلام وضعیت پلاک ثبتی ملک و معاینه محل اعلام می دارد که آنچه که به موجب صورت مجلس تفکیکی به مالک طبقه همکف اعطا شده، حق انتفاع و استفاده از حیاط می باشد؛ نه احداث بنا در آن. در واقع مالک طبقه همکف می تواند به نحو متعارف از حیاط منتفع شود که احداث بنا در حیاط، استفاده متعارف محسوب نمی شود. مطابق مندرجات اسناد رسمی ملک نیز حیاط ساختمان جزء قسمت های مشاع و در مالکیت همه شرکا به نسبت سهم اختصاصی آنان می باشد؛ بر همین مبنا دادگاه بدوی، حکم به قلع و قمع بنای مستحدثه و محکومیت خوانده به پرداخت ضرر و زیان خواهان صادر نموده است.
محکوم علیه از دادنامه صادره تجدیدنظر خواهی نموده و پرونده جهت رسیدگی به اعتراض به شعبه ۳۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع شده است.
تجدیدنظر خواه در لایحه دفاعیه خود اظهار نموده تصرفات او در مغازه احداث شده در حیاط، عدوانی و غاصبانه نبوده، بلکه ملک را به همین نحو از مالک سابق خریداری نموده است. از طرف دیگر وجود مغازه مورد بحث در گواهی پایان کار صادره از سوی شهرداری نشانگر قانونی بودن احداث بنا می باشد.
دادگاه تجدیدنظر استعلامات لازم را از شهرداری اخذ نموده است که نتیجه آن تایید اظهارات تجدیدنظر خواه بوده و مغازه در گواهی پایان کار مورد تایید شهرداری نیز وجود دارد.
همچنین مالک قبلی مدت ها به فعالیت صنفی در این مغازه مشغول بوده و برای فعالیت خود، پروانه کسب و سایر مجوزهای لازم را اخذ نموده است که همه این موارد بیانگر مشروعیت تصرفات تجدیدنظر خواه در بنای مورد اختلاف می باشد.
علاوه بر موارد فوق دادگاه تجدیدنظر توضیح می دهد که رسیدگی به خواسته قلع و قمع بنا متوقف بر احراز عدوانی بودن تصرفات خوانده بدوی و خلع ید از ملک می باشد؛ در حالی که خواهان در دادخواست بدوی، رسیدگی به موضوع خلع ید از بنای مستحدثه را از دادگاه تقاضا نکرده است؛ در نتیجه تکلیفی مبنی بر رسیدگی به موضوع عدوانی بودن تصرفات خوانده بدوی برای دادگاه ایجاد نمی شود.
شعبه ۳۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، با اعلام مراتب فوق و به این جهت که رسیدگی به خواسته قلع و قمع بنا متوقف بر رسیدگی به خواسته خلع ید بوده و دعوای خواهان بدوی به شیوه مطروحه به نحو قانونی اقامه نشده است، قرار رد دعوای بدوی را صادر نموده است.
نمونه رای الزام به فک رهن و تنظیم سند رسمی
بانک ها اصولا جهت تضمین بازپرداخت بدهی ها، اقدام به انعقاد عقد رهن با متقاضی دریافت تسهیلات بانکی نموده و در صورت عدم پرداخت اقساط توسط بدهکار، طلب خود را از محل اموال مورد وثیقه استیفا می نمایند.
اگر چه عقد رهن موجب سلب مالکیت راهن از عین مرهونه نخواهد بود، اما موجد حق تقدم برای مرتهن و ایجاد محدودیت برای راهن در تصرف در عین مرهونه می باشد. اصولا مالک برای انجام هرگونه تصرف در ملک خود آزاد است اما راهن، حق انجام تصرفات منافی با حقوق مرتهن را ندارد. رای وحدت رویه شماره ۶۲۰ در خصوص وضعیت چنین معامله ای مقرر می دارد : معاملات مالک نسبت به ملک مرهونه در صورتی که منافی حق مرتهن باشد، نافذ نخواهد بود؛ اعم از اینکه معامله راهن بالفعل یا بالقوه منافی حق مرتهن باشد.
البته در عمل بسیار اتفاق می افتد که راهن، عین مرهونه را پیش از پرداخت دیون و فک رهن و به موجب سند عادی می فروشد و ضمن مبایعه نامه متعهد می شود تا تاریخ معینی، ملک را آزاد و سند رسمی انتقال را تنظیم نماید. در صورتی که فروشنده در تاریخ مقرر موفق به فک رهن نشده باشد، خریدار می تواند علیه او دعوای الزام به فک رهن اقامه نماید؛ هر چند فک رهن، مقدم بر تنظیم سند رسمی می باشد، اما طرح همزمان این ۲ دعوا بلا مانع است.
برای نمونه، آقای الف، مالک شش دانگ یک واحد آپارتمان واقع در بخش ۳ تهران در تاریخ ۱۹/۱۱/۱۳۸۵، ملک مزبور را که به موجب سند رسمی در رهن بانک بوده با تنظیم مبایعه نامه عادی به آقای ب فروخته و ضمن دریافت بخشی از ثمن، متعهد شده است در تاریخ ۱/۳/۱۳۸۶ با حضور در دفترخانه پس از دریافت مابقی ثمن، تشریفات مربوط به انتقال رسمی ملک را انجام دهد؛ اما مشار الیه در موعد مقرر موفق به فک رهن از ملک متنازع فیه نشده و تبعا تنظیم سند رسمی ملک نیز میسر نشده است. از طرف دیگر، بانک مرتهن به جهت عدم پرداخت اقساط، علیه آقای الف، اقدام به اخذ اجراییه در تاریخ ۲۵/۲/۱۳۸۴ نموده است.
آقای ب، دادخواستی به طرفیت آقای الف و اداره اول اجرایی اسناد رسمی، به خواسته توقف عملیات اجرایی و ابطال اجرائیه ، الزام به فک رهن، الزام به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت و مطالبه خسارات دادرسی تقدیم نموده است که در شعبه بیست و ششم دادگاه عمومی حقوقی تهران مورد رسیدگی قرار گرفته است.
شعبه مزبور پس از اخذ استعلامات لازمه از اداره ثبت و احراز مالکیت خوانده بر پلاک ثبتی متنازع فیه، وقوع بیع میان طرفین را به موجب مبایعه نامه ارائه شده توسط خواهان که مصون از تعرض خوانده مانده، محرز دانسته و شروط مقرر در آن، از جمله تعهد به فک رهن و تنظیم سند رسمی در تاریخ مقرر را نیز نافذ و معتبر می داند.
این شعبه ضمن رد ادعای خوانده مبنی بر فسخ مبایعه نامه مارالذکر، اظهارات شهود معرفی شده توسط وی را نیز فاقد ارزش قضایی می داند. دلیل رد ادعای فسخ معامله نیز اصل صحت و لزوم قراردادها و عدم ارائه دلیل قانع کننده از سوی خوانده مبنی بر فسخ مبایعه نامه می باشد.
همچنین شعبه رسیدگی کننده با استناد به ماده ۷۹۳ قانون مدنی و رای وحدت رویه شماره ۶۲۰ هیات عمومی دیوان عالی کشور، ادعای بطلان معامله پیش از فک رهن را نیز موثر در مقام نمی داند. رای وحدت رویه اخیر الذکر به صراحت چنین معاملاتی را غیر نافذ می داند، نه باطل.
شعبه بیست و ششم دادگاه عمومی حقوقی تهران پس از بررسی مستندات و استماع دفاعیات، با استناد به مواد ۲۱۹، ۲۲۰، ۲۲۳ و ۷۹۳ قانون مدنی و رای وحدت رویه شماره ۶۲۰ هیات عمومی دیوان عالی کشور و مواد ۱۹۸ و ۵۱۹ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنیف حکم به ابطال عملیات اجرایی و الزام خوانده به فک رهن و تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت صادر می نماید. ضمنا دعوای خواهان علیه اداره اول اجرایی اسناد رسمی، به جهت عدم توجه دعوا رد می شود.
پس از تجدیدنظر خواهی محکوم علیه از دادنامه صادره، موضوع جهت بررسی مجدد به شعبه پنجاه و نهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع می شود. دادگاه تجدیدنظر با توجه به اینکه بانک، پیش از انعقاد بیع، مبادرت به اخذ اجرائیه نموده و مراتب بازداشت ملک موضوع دعوا نیز به ثبت رسیده است، اعتراض صورت گرفته را قابل پذیرش می داند و اظهار می دارد در چنین شرایطی خواهان می بایست اقدام به طرح دعوا به خواسته الزام به رفع بازداشت و پرداخت حقوق قانونی بستانکار می نمود؛ در حالی که ایشان در دادخواست تقدیمی خود، تقاضای ابطال بازداشت قانونی را مطرح نموده اند که با امعان نظر به تقدم صدور اجرائیه نسبت به وقوع بیع، تقاضای ایشان محکوم به رد است.
النهایه شعبه پنجاه و نهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران با استناد به موارد فوق و اینکه سند عادی (مبایعه نامه) نمی تواند مخل به حقوق بازداشت کننده قانونی باشد، قرار رد دعوای خواهان را صادر می نماید.
خلع ید، اثبات مالکیت و الزام به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت
آقای الف در تاریخ ۱۷/۱۱/۱۳۸۸ اقدام به طرح دعوا به خواسته خلع ید از ملک موضوع پلاک ثبتی ۲۸۴ فرعی از ۲ اصلی و مطالبه اجرت المثل ایام تصرف علیه آقایان ب و ج نموده است.
خواهان در دادخواست تقدیمی مدعی است نیم دانگ مشاع از شش دانگ پلاک ثبتی مارالذکر را به موجب سند شماره ۵۲۴۵۶۹ از مالکین خریداری نموده است. آقای ب که یکی از مالکین مشاعی می باشد بدون اجازه خواهان اقدام به تصرف ملک و انتقال منافع یک باب ملک تجاری مشاع از طریق تنظیم سند اجاره به آقای ج نموده است.
با توجه به اینکه حق مالکیت شریک مشاعی منتشر در تمام اجزاء ملک است و تصرف شرکا در هر جزء ملک منوط به رضایت سایر مالکان می باشد، تصرفات مادی و حقوقی خواندگان بر خلاف قانون بوده و موجب درخواست خلع ید از ملک مذکور توسط خواهان شده است.
آقای ب، خوانده اول دعوا، اقدام به تقدیم دادخواست متقابل به خواسته اثبات مالکیت و الزام به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت نیم دانگ از شش دانگ ملک موضوع پلاک ثبتی ۲۸۴ فرعی از ۲ اصلی نموده و با ارائه بیع نامه مدعی شده خواهان، قطعا و جزما نیم دانگ متعلق به خود را اعم از عرصه و اعیان به انضمام متعلقات آن به او واگذار کرده و طبق توافق در دفترخانه نیز حاضر شده است اما از دریافت ثمن و انجام تشریفات انتقال امتناع نموده است و بنا به مراتب فوق صدور حکم مبنی بر اثبات مالکیت و الزام خوانده دعوای تقابل به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت را استدعا نموده است.
دعوای اصلی و تقابل به صورت توامان در شعبه بیست و پنجم مورد رسیدگی قرار گرفتند. وکیل آقای الف در جلسه رسیدگی عنوان میکند آقای ب از غیبت موکل ایشان سوء استفاده نموده و با تصاحب اثاثیه موجود در ملک که متعلق به موکل بوده، ملک موضوع دعوا را به آقای ج اجاره می دهد و آقای ج سالهاست به همین نحو مغازه را در تصرف خود داشته و به شغل شیرینی فروشی پرداخته است. موکل با مراجعات مکرر، تخلیه ملک را تقاضا نموده و اظهارنامه ای نیز در همین خصوص ارسال نموده است که متاسفانه خواندگان دعوا به آن ترتیب اثر نداده اند.
وکیل خواهان در خصوص دعوای تقابل نیز اظهار داشته مبایعه نامه تقدیمی اساسا باطل است؛ چراکه به اقرار خواهان دعوای تقابل، ثمن معامله پرداخت نشده و مهلتی هم برای پرداخت آن تعیین نگردیده، که این امر مصداق جهل به عوضین و از موجبات بطلان عقد است.
وکیل آقای ب در مقام دفاع اظهار داشتند معامله به نحو صحیح واقع شده و طرفین جهت انجام تشریفات به دفترخانه مراجعه نمودند اما خواهان دعوای اصلی محل را ترک کردند که به علت درخواست وجهی اضافه بر ثمن بوده که مورد قبول طرف مقابل واقع نشده است و سبب دیگری نیز وجود نداشته تا بیع مذکور بی اعتبار باشد؛ امتناع خواهان از دریافت ثمن مورد توافق نیز عامل برهم خوردن عقد نمی باشد.
وکیل آقای ب بنا به مراتب معروضه و با استناد به اصل لزوم و مواد ۱۴۰، ۲۱۹، ۲۲۰ و ۲۲۱ قانون مدنی، رد دعوای خواهان اصلی و الزام وی به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت ملک موصوف را خواسته است.
در جلسه رسیدگی، وکیل آقای الف اعلام کردند موکل و خوانده نخست دعوا (آقای ب) بر سر میزان سرقفلی ملک موضوع اختلاف توافق نداشتند و قیمت اولیه که مورد درخواست موکل بوده مورد قبول آقای ب واقع نشده و قیمتی که ایشان اعلام کردند نیز مورد تایید موکل واقع نشده است؛ پس اساسا وقوع بیع منتفی است.
ایشان اضافه نمودند : اینجانب بارها به خواندگان اعلام نمودم یا مغازه را تخلیه کنند و یا سهم موکل را به قیمت عادله بخرند؛ چراکه موکل به جهت ضعف بینایی از کار افتاده است و با وجود دو فرزند به منافع این ملک، نیاز مبرم دارد. لکن خواندگان با آگاهی از استیصال موکل، نه ملک را تخلیه نمودند و نه حاضر به پرداخت ارزش واقعی ملک شدند. فلذا با توجه به عدم حصول توافق در خصوص ثمن، انعقاد عقد بیع منتفی است.
وکیل خوانده (آقای ب) نیز در دفاع اظهار داشتند مبایعه نامه تقدیم شده حاوی تمامی ارکان ضروری معامله بوده و خواهان نیز امضاء خود را ذیل مبایعه نامه موصوف پذیرفته و مدعی فسخ آن نیز نشده است. بنابراین و با توجه به لزوم عقد بیع، تمامی آثار مقتضی قرارداد حاکم خواهد بود.
شعبه رسیدگی کننده پس از اعلام ختم رسیدگی و با عنایت به محتویات پرونده و اظهارات وکلای طرفین و شواهد و قراین موجود در پرونده، اعلام داشته مبایعه نامه مورد اختلاف حتی اگر از اساس باطل نباشد، فسخ شده است؛ چراکه هر لفظ یا فعلی که دلالت بر فسخ نماید موجب انحلال عقد خواهد بود. بنا به مراتب، حکم به خلع ید خواندگان دعوای اصلی از ملک مشاعی موضوع دعوا و در خصوص دعوای تقابل نیز حکم به عدم ثبوت مالکیت و رد دعوای الزام به تنظیم سند رسمی صادر می شود.
پس از فرجام خواهی آقای ب، پرونده جهت رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال می شود. شعبه سوم دیوان عالی کشور رای صادره را مستحق نقض می داند؛ زیرا اولا با وجود اثر انگشت خواهان اصلی ذیل مبایعه نامه و تایید این امر از سوی ایشان، وقوع بیع قطعی است و با توجه به اسقاط کافه خیارات در مبایعه نامه، حتی خیار غبن فاحش، فرونده حق فسخ بیع را نداشته است و عدم تعیین زمان پرداخت ثمن نیز موجب بطلان نخواهد بود؛ پس بیع به قوت خود باقی است.
از طرف دیگر تصرف خوانده در ملک، موید مالکیت ایشان می باشد و حکم خلع ید بدون توجه به این موارد صادر شده و نقض می شود. پرونده جهت رسیدگی مجدد به شعبه چهاردهم دادگاه بدوی ارجاع می شود.
شعبه مرجوع الیه در مقام تایید نظر شعبه دادگاه بدوی که ابتدائا به دعوا رسیدگی کرده، بیع موصوف را فسخ شده می داند؛ چرا که شهود خواهان بدوی، وقوع فسخ را تایید کرده اند که شعبه دیوان عالی کشور به این امر توجه نکرده است. بنابراین حکم خلع ید و رد دعوای تقابل که از سوی شعبه بدوی صادر شده بود تایید می شود که مجددا مورد فرجام خواهی قرار می گیرد.
با توجه به صدور حکم اصراری از شعبه چهاردهم دادگاه بدوی مشعر بر خلع ید و رد دعوای تقابل، پرونده در هیات عمومی دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار می گیرد.
پس از بحث و تبادل نظر در هیات عمومی، اکثریت اعضا رای شعب بدوی را قریب به صحت می دانند؛ چرا که مقصود طرفین، انجام معامله در دفتر خانه بوده که این امر رخ نداده است. همچنین طرفین در مورد ثمن که یکی از ارکان عقد بیع می باشد اتفاق نظر ندارند و خوانده دعوای اصلی نیز با گذشت این همه سال اقدامی جهت اخذ سند رسمی مالکیت انجام نداده و زمانی طرح دعوا کرده است که با دعوای خلع ید از سوی خواهان مواجه شده است. فلذا رای شعبه بدوی مبنی بر خلع ید از ملک و رد دعوای تقابل ابرام می شود.
الزام به تنظیم سند رسمی انتقال مالکیت شش دانگ پلاک ثبتی۱۲۳۴۵۶۷۸
شرح دعوا : خانم الف پس از فوت همسرش و با اخذ وکالت از جانب فرزندان، که وراث قانونی متوفی می باشند، ملک متعلق به همسر خود را که پس از فوت قهرا به فرزندانش منتقل شده است، به آقای ب می فروشد.
فروشنده شرط می کند که اگر هر یک از فرزندان به این معامله راضی نباشند، معامله باطل است. شرط مذکور در بند ۴ قولنامه به این صورت قید می شود: هر کدام از طرفین از انجام معامله در مدت مقرر خودداری نماید، مبلغ سیصد هزار تومان به طرف دیگر بدون هیچگونه عذر و بهانه ای پرداخت نماید. فرزندان پس از آگاهی از وقوع معامله، مخالفت خود را ابراز نموده و فروشنده مدعی است مراتب به اطلاع خریدار رسیده است.
خریدار اقدام به طرح دعوا علیه خانم الف و فرزندان نموده است و با ارائه مستندات مربوط به انعقاد معامله و اثبات پرداخت ۰۰۰/۰۰۰/۱۵۰ ریال بابت ثمن، طی یک فقره چک، حکم الزام خواندگان به انتقال رسمی ملک را از دادگاه تحصیل نموده است.
با فرجام خواهی محکوم علیهم، پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شده است. فرجام خواه ( خانم الف) در لایحه ارسالی خود به دیوان عالی کشور بیان کرده است که پس از اعلام مخالفت فرزندانم، چک مذکور را در حضور شخص معتمد به فرجام خوانده مسترد نموده ام اما ایشان یک ماه بعد به وسیله ارسال اظهارنامه اظهار داشتند در صورت عدم ایفاء تعهدات قراردادی برای مطالبه وجه التزام اقدام خواهند نمود.
سه سال پس از ارسال اظهارنامه، فرجام خوانده دعوای الزام به تنظیم سند رسمی انتقال را اقامه نموده است که منجر به صدور رای مبنی بر الزام خواندگان به تنظیم سند رسمی انتقال شده است.
وکیل فرجام خوانده ( آقای ب ) نیز در لایحه دفاعی خود اظهار داشته فرجام خواه، ملک موضوع دعوا را به صورت قطعی به آقای ب منتقل نموده و ثمن معامله را نیز طی یک فقره چک در حضور چندین شاهد دریافت کرده است.
پس از استنکاف طرف مقابل از حضور در دفترخانه و انجام تشریفات قانونی انتقال، آقای ب طی اظهارنامه ابلاغ شده به فرجام خواه اعلام داشته اند ظرف یک هفته پس از رویت، برای تنظیم سند رسمی انتقال حاضر شوند یا مبلغ وجه التزام مقرر در مبایعه نامه را پرداخت نمایند. فرجام خواه پاسخی به اظهارنامه اخیر نداده اند. از طرف دیگر معامله در زمان جنگ میان ایران و عراق واقع شده است و خانم الف در آن زمان ملک خود را که در مناطق جنوبی کشور واقع بوده و قابل سکونت نبوده و معلوم نبوده آیا به جهت اصابت موشک تخریب می شود یا نه، به آقای ب فروخته است و پس از پایان جنگ در پی این است که انجام معامله را برهم بزند.
همچنین فرزندان فرجام خواه که مالکین اصلی ملک بوده اند، علی رغم ابلاغ مراتب به ایشان، هیچ دخالتی در دادرسی ننموده اند و حاضر به معرفی وکیل نیز نشده اند که می توان این مورد را حاکی از رضایت ایشان به انجام معامله دانست؛ وگرنه با حضور در دادگاه، اصالتا یا وکالتا، دفاعیات خود را ابراز می نمودند. مخالفت فرزندان صرفا از طریق فرجام خواه اعلام شده و ایشان هیچ مدرکی دال بر این مخالفت ابراز ننموده اند.
به علاوه فرجام خواه تمامی ثمن معامله را دریافت داشته اند و اظهارات ایشان در خصوص استرداد چک قویا تکذیب می شود. پذیرش ادعای استرداد چک و اعلام بی اعتباری مبایعه نامه باید با اسناد و مدارک محکمه پسند همراه باشد که در این مورد هیچ سند و مدرکی از جانب فرجام خواه ابراز نشده است.
وکیل فرجام خوانده با اعلام مراتب فوق که به اختصار بیان شده ابرام و تایید رای صادره را تقاضا نموده است.
شعبه سوم دیوان عالی کشور پس از استعلام وضعیت ثبتی ملک، قرار تحقیق و معاینه محلی صادر نموده و پس از اجرا قرار و استماع دفاعیات طرفین و وکلای آنان اقدام به صدور رای نموده است.
نظر شعبه مذکور بر این است که با توجه به استماع شهادت شهود مبنی بر وقوع معامله و دلالت نتیجه اجرای قرار تحقیق و معاینه محلی بر تصرفات آقای ب در ملک موضوع دعوا و پرداخت ثمن معامله طی یک فقره چک از سوی ایشان و درج شماره چک در مبایعه نامه و انجام معاملات متعدد از سوی خانم الف به وکالت از فرزندان خود موید صحت معامله است.
این مطلب که خانم الف چک را نقد نکرده است خللی به صحت معامله وارد نمی کند؛ چراکه طبق ماده ۳۳۸ قانون مدنی با تعیین و پرداخت ثمن و تملیک مبیع، بیع صحیحا واقع شده و عدم مراجعه فروشنده به بانک مانع انتقال نمی باشد.
فرجام خواهان دفاع قابل توجهی به عمل نیاوردند و ادعای ایشان مبنی بر فضولی بودن معامله نیز با توجه به وجود وکالت نامه و انجام معاملات متعدد از سوی ایشان به وکالت از فرزندان رد شد.
نهایتا شعبه سوم دیوان عالی کشور اقدام به صدور حکم بر الزام فرجام خواهان به انتقال سند رسمی نمود؛ البته پس از تایید بلا وجه بودن اعتراضات خانم الف، پرونده جهت بررسی دقیق وکالتنامه و حدود اختیارات ایشان به شعبه صادر کننده حکم ارجاع داده شد.