شناخت و واکاوی قواعد حاکم بر اصطلاحات ارضی نیازمند این است که ابتدا اصطلاحات مرتبط با اصلاحات اراضی که ریشه در ادبیات عامه دهه ۲۰ و ۳۰ دارند بررسی و تعریف گردند. لزوم این امر باتوجه به این که این واژگان امروزه قریب به اتفاقشان منسوخ شده اند و عموم با مفاهیم آن ها آشنا نیستند بیش از پیش احساس میگردد.
در مقاله حاضر سعی شده واژگان پرکاربرد در اصلاحات ارضی اعم از اینکه تعریف قانونی داشته باشند یا نداشته باشند تعریف گردیده و مفهومی روشن برای مخاطب ارائه شود.
اصطلاحات مرتبط با اصلاحات اراضی (واحد های اندازه گیری)
تسعیر
اگرچه واژه تسعیر در لغت به معنای قراردادن نرخ برای چیزی یا تعیین نرخ کالاست اما تعریف قانونی آن در ماده واحده قانون تبدیل و تسعیر مال الاجاره زارعین مستاجر املاک مشمول مرحله دوم اصلاحات ارضی مصوب ۱۳۴۷ عکس مفهوم لغوی آن و مساوی با قراردادن جنس در مقابل و به جای نرخ در نظر گرفته شده است.
تسوج
واژه تسوج که تعریب شده کلمه فارسی تسو یا تسوک است در فرهنگ های لغت به معنای مختلفی تعریف شده است
- در معنای شهرستان
- در معنای اجزای یکی از واحدهای اندازه گیری مثل دانگ (هر تسوج معادل یک سوم دانگ،۳ تسوج = یک دانگ)
- در مفهوم واحدی برای تقسیم آبهای قنوات و چشمه ها
مفهوم سوم تسوج معنای پرکاربرد آن در اصلاحات ارضی است.البته شایان ذکر است در برخی مناطق تسوج در این مفهوم صرفا به معنای واحد تقسیم آب چشمه به کار میرود.
جفت گاو
جفت گاو یا جفت یکی از واحدهای مساحت اراضی زراعی در روستاهایی است که زمین را به وسیله گاو آهن شخم می زنند. مقدار معینی که در مناطق مختلف برحسب جفت تعیین میشود متفاوت است اما به طور میانگین مساحت هرجفت گاو چیزی حدود ۴تا ۶ هکتار است.
حقابه(حق آب)
در قانون اصلاحات ارضی تعریفی از حقابه نگردیده اما در هر دو قانون (منظور قانون ارضی ۱۳۴۰ و ۱۳۴۱) میزان حقابه برای هر زمین آبی از کل منبع آب مربوط با در نظر گرفتن آیش طبق عرف محل مقرر شده است. ولی قانون توزیع عادلانه آب حقابه را این گونه تعریف نموده است:«حقابه عبارت از حق مصرفی آبی است که در دفاتر جزء جمع قدیم یا اسناد مالکیت یا حکم دادگاه یا مدارک قانونی دیگر قبل از تصویب این قانون برای ملک یا مالک آن تعیین شده باشد.»
دانگ
دانگ به طور کلی سدس دارایی غیرمنقول را گویند البته امروزه سدس هر مالی که امکان شراکت در آن فراهم باشد را نیز دانگ گویند. در بعضی مناطق از جمله در روستاهای آذربایجان شرقی در مورد املاک مزروعی و روستاها دانگ را «آقجه» با «آخجا» نیز می نامند و هر دانگ را شانزده شعیر حساب می کنند(هر زمین زراعی = 6دانگ = 96شعیر)
زراعت
عبارت است از تولید محصول به وسیله عملیات زراعتی و باغداری. علاوه بر واژه زراعت در مقررات راجع به اصلاحات ارضی با اصطلاح “زراعت مکانیزه” نیز مواجه می شویم. زراعت مکانیزه عبارت از زراعتی است که حداقل یکی از عوامل زراعتی آن شامل شخم زدن به وسیله ماشین کشاورزی به عمل آید.
نسق
نسق عبارت است از نظام عرفی که باعث ایجاد حقوقی برای صاحب آن در زمین زراعی شده و در برخی موارد علقه مالکیت برای صاحب آن نسبت به زمین زراعی ایجاد می کند. حق ناشی از نسق از طریق ارث و داد و ستد قابلیت انتقال داشت. البته در زمین های کوچک حق نسق اغلب به پسر خانواده که به کشاورزی مشغول بود به ارث می رسید تا از چند پارگی زمین جلوگیری شود. درواقع می توان نسق را حاصل فعالیت و تلاش زارع در یک قطعه زمین دانست که به عمران و آبادانی اش منتج می شود. لذا نسق صرفاً ناشی از استمرار زراعت در زمین خاصی نیست بلکه علاوه بر استمرار آبادانی در زمین نیز ملاک است.
شعیر
واحدی است برای اندازه گیری که گاه واحد اندازه گیری وزن و گاه واحد طول است اما در قانون های مرتبط با اصلاحات ارضی شعیر واحدی است برای اندازه گیری مساحت زمین. شعیر از اجزای واحد اندازه گیری مساحت زمین و املاک روستایی به خصوص متداول بین کشاورزان منطقه کردستان و آذربایجان و معادل ۱۶/۱ دانگ است که در زبان ترکی “آرپا” نیز گفته می شود و ۹۶/۱ کل زمین مزروعی یا قریه یا آبادی است. در واقع اراضی یک ده به ۹۶ شعیر یا جو یا آرپا تقسیم می شود.
محصول شتوی
محصول زمستانه مانند گندم و جو که در مقابل صیفی قرار دارد. در واقع به محصول زراعتی که در زمستان صورت می گرفت و در بهار و تابستان برداشت می گردید می گویند.
مزارعه
عبارت است از عقدی که یکی ازطرفین زمینی را برای مدت معین به طرف دیگر می دهد تا بر روی آن زراعت کند و حاصل آن را به نحو اشاعه (درصدی) تقسیم کنند.
اصلاحات ارضی
اصلاحات ارضی مجموعه ای از اقدامات قوای مقننه و مجریه انجام شده توسط مقامات دولتی است که به ایجاد تغییرات مثبت در حقوق و مالکیت زمین های کشاورزی انجامیده و نتیجه آن لغو انحصار و مالکیت خصوصی و توزیع عادلانه تر ثروت و درآمد به کشاورزان فقیر واجد شرایط مطابق با ضوابط با لحاظ اولویت های سیاسی، اقتصادی، جمعیتی و اجتماعی هر کشور است.
حق ریشه
در عقودی مثل مزارعه و مساقات چون زراع با اجازه مالک ریشه کشت خود را در زمین وی ایجاد نموده، لذا ریشه موجود در زمین متعلق به زارع در نظر گرفته می شود و حتی بعد از اتمام عقد، این ریشه حقی را برای زارع در زمین مالک ایجاد می نماید که اصطلاحاً بدان ریشه می گویند و در مناطق مختلف کشور به اسامی مختلف نامیده می شود مثلاً در آذربایجان جور، در اطراف تهران قراپشک و در مازندران کارافه یا تبرتراشی نامیده می شد.
اصطلاحات مرتبط با اصلاحات ارضی(انواع اراضی)
شناخت و واکاوی قواعد حاکم بر اصطلاحات ارضی نیازمند این است که ابتدا اصطلاحات مرتبط با اصلاحات اراضی که ریشه در ادبیات عامه دهه ۲۰ و ۳۰ دارند بررسی و تعریف گردند. لزوم این امر باتوجه به این که این واژگان امروزه قریب به اتفاقشان منسوخ شده اند و عموم با مفاهیم آن ها آشنا نیستند بیش از پیش احساس میگردد.
در مقاله حاضر سعی شده اصطلاحات پرکاربرد در اصلاحات ارضی در خصوص انواع اراضی از جمله آیش ، اراضی مسلوب المنفعه و… اعم از اینکه تعریف قانونی داشته باشند یا نداشته باشند تعریف گردیده و مفهومی روشن برای مخاطب ارائه شود.
آیش
قانون اصلاحات ارضی مصوب ۱۳۴۰ آیش را به عنوان یکی از مصادیق زمین چنین تعریف کرده :« آیش زمین زراعتی است که حداکثر مدت سه سال بدون کشت بماند.» تعریف قانون گذار بعد از انقلاب در خصوص زمین آیش تغییر یافت و مدت مقید به سه سال حذف و به عرف محل واگذار شد. به موجب بند ۴ واژه نامه لایحه قانونی اصلاح قانون واگذاری و احیا اراضی در حکومت جمهوری اسلامی زمین آیش زمین دایری است که به صورت متناوب طبق عرف محل برای دوره معینی بدون کشت بماند. با توجه به تعریف مذکور زمین آیش جز اراضی دایر بوده و قوانین مربوط به اراضی دایر بر آن قابل اعمال است
باغ میوه
باغ میوه زمینی است که در آن درختان میوه یا مو به وسیله اشخاص غرس و تعداد درختان میوه یا مو در هر هکتار آن از صد درخت کمتر نباشد و در مورد باغ خرما و زیتون در هر هکتار از ۵۰ تا کمتر نباشد. علی رغم تعریف قانونی باغ میوه در رویه عملی اصلاحات ارضی هر زمینی که تحت عنوان باغ یا اراضی مشجر به ثبت رسیده ولو آن که درخت هم نداشته باشد به عنوان باغ تلقی گردیده است.
بنه
عبارت است از واحد کار زراعی نسقی در نظام ارباب-رعیتی و مشتمل است بر یک یا چند قطعه زمین زراعی (آبی و دیمی) که در آن تعدادی زارع به زراعت مشغولند. وسعت هر بنه در روستا متفاوت بوده و از یک جفت گاو تا ۴جفت گاو تغییر می کرد.بنه ها سازمان کار منظمی داشتند و دارای رییس (سربنه) و یک یا دو معاون (پا بنه) بود.سربنه واردترین و کارآمدترین عضو بنه بود و نسبت به دیگران از امتیازات مالی ویژه ای برخوردار بود.بنه در سیستان «پاگاو» و در احمد آباد کرمان «حراثه» نامیده میشد.
بیشه
در متون قانونی واژه بیشه به تنهایی تعریف نشده و در کنار واژه های دیگری مثل قلمستان و جنگل مورد توجه بوده هم چنین واژه بیشه در اکثر تعاریف قانونی با وصف طبیعی همراه بوده است البته با توجه به این که بیشه مصنوعی نداریم این وصف وصفی تاکیدی است و مفهوم مخالفی از آن استنباط نمی شود.برای مثال بند یک ماده یک قانون حفاظت و بهره برداری از جنگلها و مراتع بیان کرده :« جنگل یا بیشه طبیعی عبارت است از جنگل یا بیشه ای که به وسیله اشخاص ایجاد نشده باشد.
آن چیزی که در مقاله حاضر مدنظر است تعریف بیشه در مقررات راجع به اصلاحات ارضی است. منظور از بیشه در این مقررات :«عبارت است از زمینی که در آن درختان غیرمثمر به وسیله اشخاص غرس شده و تعداد درخت در هکتار آن از هزار اصله تجاوز نماید.»
املاک خالصه
خالصه را ملک دولتی یا ملکی که متعلق به دولت یا خاندان سلطنتی باشد تعریف کرده اند. در واقع مالکیت دولت یا شاه بر این املاک نوعی مالکیت خصوصی بوده و متفاوت از مالکیت عمومی است که دولت به نمایندگی از مردم بر آن تصدی دارد.
این املاک که قبل از مشروطیت به دولت تعلق داشت شامل مقدار زیادی اراضی کشاورزی و مقداری کمتر ساختمان و مستغلات شهری و روستایی بوده است که بعد از انقلاب مشروطیت به وزارت دارائی و با تاسیس بنگاه خالصجات کشور تحت نظر وزارت کشاورزی و در اختیار بنگاه خالصجات قرار گرفت.
تُیُول
دلالت بر قلمرو ملکی و زمین هایی می کند که به جای حقوق به ماموران حکومت داده می شود که بر دو نوع بود. یک نوع آن به طور دائم وابسته به مقام و منصب بود و دیگر نوع آن از طرف اداره حسابداری به اشخاص واگذار میشد.
ده یا قریه
ده یا قریه عبارت از یک مرکز جمعیت و محل سکونت و کار تعدادی خانوار که در اراضی آن ده به عملیات کشاورزی اشتغال داشته و درآمد اکثریت آنان از طریق کشاورزی حاصل گردد و عرفا نیز در محل ده یا قریه شناخته میشود.
مرتع
مرتع در قوانین مختلف در مفاهیم مختلف و نزدیک به هم تعریف گردیده است. در مقررات مربوط به اصلاحات ارضی مرتع زمینی است اعم از کوه و دامنه یا زمین مسطح که در آن نباتات علوفه به طور طبیعی روئیده و در هر هکتار آن بتوان سه راس گوسفند یا معادل آن دام دیگر در یک فصل چرا تعلیف نمود.
اراضی مسلوب المنفعه
اراضی مسلوب المنفعه موضوع مقررات اصلاحات ارضی آن دسته از اراضی زراعی دارای مالک خصوصی خارج محدوده شهرها اطلاق می شود که در زمان اجرای مرحله دوم اصلاحات ارضی به دلیل عواملی از قبیل فقدان آب فاقد انتفاع بوده است. لازم به توضیح است که خارج محدوده شهر قرار داشتن در زمان اجرای مقررات مرحله دوم ملاک عمل می باشد و اگر پس از آن به داخل محدوده شهر منتقل شده باشد تاثیری در ماهیت امر ندارد. این اراضی ماهیتاً همان اراضی بایر هستند.
اصطلاحات مرتبط با اصلاحات ارضی(اشخاص)
شناخت و واکاوی قواعد حاکم بر اصطلاحات ارضی نیازمند این است که ابتدا اصطلاحات مرتبط با اصلاحات اراضی که ریشه در ادبیات عامه دهه ۲۰ و ۳۰ دارند بررسی و تعریف گردند. لزوم این امر باتوجه به این که این واژگان امروزه قریب به اتفاقشان منسوخ شده اند و عموم با مفاهیم آن ها آشنا نیستند بیش از پیش احساس میگردد.
در مقاله حاضر سعی شده مفاهیم پرکاربرد در اصلاحات ارضی که در خصوص اشخاص مشمول این مقررات از جمله مالکین و زارعین اعم از اینکه تعریف قانونی داشته باشند یا نداشته باشند تعریف گردیده و مفهومی روشن برای مخاطب ارائه شود.
مالک
کسی است که دارای زمین باشد بدون آن که شخصاً به کشاورزی اشتغال داشته باشد. مالکان اراضی در پنج دسته بندی قرار می گیرند: ۱- مالکان بسیار بزرگ که مالکیت بیش از ۲۰ ده را داشتند. ۲- مالکان نسبتاً بزرگ که مالکیت ۱ تا ۵ ده را داشتند. ۳- مالکان متوسط که مالکیتشان در حد نصاب ۶ دانگ یک ده بود. ۴- خرده مالکان غیر کشاورز ۵- خرده مالک شخصی کارها که قطعه ملکی در ده داشتند و شخصاً بر اراضی خود کار می کردند. در واقع مالکین شخصی کار، همان کشاورزان یا دهقانان بودند که مشمول اصلاحات نیز نشدند.
کشاورز
اگرچه کشاورز در گویش عامیانه و فرهنگ های لغت معادل زارع و برزگر عنوان شده است اما در مقررات اصلاحات ارضی کشاورز کسی است که خود مالک زمین بوده و شخصاً به کشاورزی اشتغال دارد و منبع اصلی درآمد او از راه کشاورزی تأمین می شود.
*واژه دهقان در مقررات مربوطه در همان مفهوم کشاورز است.
زارع
بند ۲ ماده اول قانون اصلاحات ارضی زارع را کسی می داند که مالک زمین نیست و با دارا بودن یک یا چند عامل زراعتی مثل آب، خاک، نیروی انسانی، بذرکار و … شخصاً و یا به کمک افراد خانواده خود در زمین متعلق به مالک مستقیماً زراعت می کند و مقداری از محصول را به صورت نقدی یا جنسی به مالک میدهد.
زارع صاحب نسق
زارعین صاحب نسق به افرادی می گویند که در زمین های زراعی حق نسق دارند. اما اصطلاح مشابه دیگری که هست زارع صاحب اراضی نسق است. به موجب ماده ۱ آئین نامه اجرائی قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای ماده ۵۶ قانون جنگلها و مراتع زارع صاحب اراضی نسقی به زارعین صاحب نسقی اطلاق می گردد که در اجرای مقررات اصلاحات ارضی نسق زراعی به آنها واگذار گردیده یا در آمارهای مربوط به عنوان زراع صاحب نسق قید گردیده باشند.
گاوبند
گاوبند کسی است که مالک زمین نیست و با داشتن یک یا چند عامل زراعتی به وسیله برزگر یا کارگر کشاورزی در زمین مالک زراعت می کند و مقداری از محصول را به صورت نقدی یا جنسی به مالک می دهد. تفاوت گاوبند با زارع این است که زارع شخصاً یا با کمک اعضای خانواده خود زراعت می کند ولی گاوبند از طریق برزگر و کارگر کشاورزی زراعت می کند. لازم به ذکر است در عرف قدیم گاوبندی حقی بود که زارعان پس از یک سال زراعت در زمین زراعی برای خود قائل می شدند. تعریف نزدیک به تعریف فوق نیز از گاوبند ارائه شده که در آن گاوبند را شخصی می داند که در بنه ای با اجازه مالک به عنوان سرپرست و گرداننده عوامل منقول برای زراعت مثل ابزارآلات و کارگران فعالیت می نمود.
خرده مالکان غیرکشاورز
به افرادی اطلاق می شد که در ده قطعه یا قطعاتی در تملک داشتند که مجموع آن کمتر از شش دانگ مالکیت آن ده بوده ولی خودشان در اراضی مزبور زراعت نمی کردند. این نوع از مالکین مشمول مرحله دوم اصلاحات اراضی واقع شدند.
خانوار
بند ۷ ماده اول قانون اصلاحات ارضی خانوار را «زن و فرزندانی که تحت تکفل یا ولایت رییس خانوار هستند و از نظر مقررات این قانون در حکم یک شخص محسوب می شوند.» و رییس خانوار را در بند قبل آن شخص متکفل معاش خانواده معرفی نموده است.
خوش نشین
این افراد که به خوشه چین ها نیز معروف بودند به افرادی اطلاق میگردیدند که در امر زراعت هیچ دخالتی نداشتند و به همین خاطر نیز مشمول واقع نشدند بدین مفهوم که در نظام ارباب رعیتی صاحب نسق نبوده و حقی به آب و خاک در امور زراعت نداشتند گرچه به صورت برزگری و مزدوری در زراعت کمک میکردند. خوش نشین ها شامل دو گروه بودند :۱) سوداگران روستا شامل مغازه داران و چوپانان و.. ۲)کارگران روستا اعم از کسانی که در کزرعه کار می کنند یا در ده به عملگی اشتغال دارند. کارگر کشاورزی که در بند ۵ ماده قانون اصلاحات ارضی تعریف شده در این دسته قرار می گیرند.
برزگر
قانون اصلاحات ارضی ۱۳۴۰ ( مرحله اول اصلاحات ارضی )در بند چهار ماده ۱ برزگر را چنین تعریف کرده است:« كسي است كه مالك زمين و عوامل ديگر زراعتي نيست و در مقابل انجام كار زراعتي براي مالك يا گاوبند سهمي از محصول را ميبرد»البته برزگر را نباید با بذرگر که تخم را در مزرعه می پاشد اشتباه گرفت.