دادپویان حامی
نمونه آرای دعاوی ورشکستگی

نمونه آرای دعاوی ورشکستگی

نمونه آرای دعاوی ورشکستگی

مسئولیت ضامن ورشکسته نسبت به خسارت تاخیر تادیه (رای وحدت رویه ۷۸۸ هیات عمومی دیوان عالی کشور)

به تصریح ماده ۶۸۴ قانون مدنی عقد ضمان عبارت است از اینکه شخصی، مالی را که بر ذمه دیگری است بر عهده بگیرد. از متن این ماده تبعی بودن عقد ضمان قابل استنباط است؛ به این معنی که مسئولیت ضامن، تابع مسئولیت مضمون عنه بوده و میزان مسئولیت ضامن، همان میزان مسئولیت مضمون عنه می باشد.

در همین راستا ماده ۴۰۸ قانون تجارت اشعار می دارد: همین که دین اصلی به نحوی از انحا ساقط شد، ضامن نیز بری می شود. مطابق مفاد ماده اخیر الذکر چنانچه دینی بر ذمه مضمون عنه مستقر شده و به هر نحو، اعم از ایفاء، ابراء و … ساقط شود، مسئولیت ضامن نیز از بین خواهد رفت.  نتیجه آن که اگر چیزی از مدیون اصلی قابل مطالبه نباشد، از ضامن نیز قابل مطالبه نخواهد بود.

یکی از موارد بحث برانگیز در این زمینه، امکان مطالبه خسارت تاخیر تادیه از ضامن تاجر ورشکسته می باشد.

توضیح آن که به موجب ماده ۴۱۸ قانون تجارت، یکی از آثار حکم ورشکستگی ، ممنوعیت تاجر از مداخله در اموال خود می باشد؛ بنابراین حتی اگر تاجر، پس از صدور حکم ورشکستگی برای پرداخت دیون خود، مالی در اختیار داشته باشد به حکم قانون حق پرداخت دین را ندارد.

از طرف دیگر مطالبه خسارت تاخیر تادیه در ماده ۵۲۲ قانون آیین دادرسی مدنی مشروط به ۴ شرط ذیل می باشد:

  • موضوع دین، وجه نقد رایج باشد.
  • داین، پرداخت دین را مطالبه نماید.
  • مدیون با وجود تمکن، از پرداخت امتناع نماید.
  • شاخص تورم طبق اعلام بانک مرکزی دچار تغییر فاحش شده باشد.

در صورت فقدان هر یک از ۴ شرط اخیر، امکان مطالبه خسارت تاخیر تادیه منتفی است. با توجه به ممنوعیت تاجر ورشکسته از پرداخت دیون خود، شرط سوم فوق الذکر مفقود است؛ چرا که عدم پرداخت دین، به سبب ناتوانی و ممنوعیت قانونی بوده است.

بر همین مبنا هیات عمومی دیوان عالی کشور در رای وحدت رویه شماره ۱۵۵، مطالبه خسارت تاخیر تادیه از تاجر ورشکسته را ممنوع اعلام کرده است. با وجود رای وحدت رویه اخیر الذکر، شکی نیست که تاجر ورشکسته تعهدی به پرداخت خسارت تاخیر تادیه ندارد؛ اما در خصوص امکان مطالبه خسارت تاخیر تادیه از ضامن تاجر ورشکسته میان مراجع اختلاف ایجاد شد.

شعبه هفتم دادگاه عمومی حقوقی تبریز در دادنامه صادره از آن شعبه، با استناد به وصف تجریدی و تنجیزی اسناد تجارتی، اعلام ورشکستگی صادر کننده سفته را مانع مسئولیت ضامن و ظهرنویس نمی داند و حکم محکومیت ضامن صادر کننده به پرداخت خسارت تاخیر تادیه را صادر و اعلام می نماید. دادنامه فوق عینا در شعبه هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی تایید می شود. اداره تصفیه امور ورشکستگی به عنوان ثالث به حکم مزبور اعتراض نموده و شعبه رسیدگی کننده ضمن رد اعتراض اداره تصفیه اعلام می نماید برائت ذمه تاجر ورشکسته نسبت به خسارت تاخیر تادیه به موجب رای وحدت رویه شماره ۱۵۵ به معنای عدم اشتغال ذمه نمی باشد.

همانطور که در ماده ۵۶۱ قانون تجارت مقرر شده هر تاجر ورشکسته برای اعاده اعتبار باید کلیه دیون خود را به انضمام متفرعات و سایر مخارج که به آن تعلق گرفته، پرداخت نماید. از ماده فوق نیز چنین استنباط می شود که عدم امکان رجوع به تاجر ورشکسته در دوران توقف جهت مطالبه خسارت تاخیر تادیه، به معنای عدم اشتغال ذمه نبوده و طلبکاران می توانند خسارت تاخیر تادیه متعلق به طلب خود را مطالبه نمایند.

در مقابل، شعبه دوازدهم دادگاه عمومی تهران در دادنامه ای صادره از آن شعبه، مطالبه خسارت تاخیر تادیه را از تاجر ورشکسته و ضامنین او فاقد توجیه قانونی می داند؛ با این استدلال که ضامن، چیزی را ضمانت کرده که مدیون اصلی باید بپردازد و چون تاجر ورشکسته در قبال خسارت تاخیر تادیه مسئولیتی ندارد، بالتبع مطالبه این خسارت از ضامن نیز بلا وجه می باشد.

پس از تجدیدنظر خواهی از رای صادره، شعبه هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران با استناد به معافیت تاجر ورشکسته از پرداخت خسارت تاخیر تادیه به لحاظ عدم امکان مداخله در اموال خود و تبعی بودن مسئولیت ضامنین و عدم تقصیر آنان در پرداخت اصل دین، دادنامه تجدیدتظر خواسته را عینا تایید کرده است.

بروز اختلاف به نحوی که شرح آن گذشت، موجب طرح موضوع در هیات عمومی دیوان عالی کشور شد. دادستان کل کشور در نظریه خود که به هیات مزبور ارسال داشته با استناد به رای وحدت رویه شماره ۱۵۵، ماده ۶۴۸ قانون مدنی و ماده ۴۰۸ قانون تجارت نظر شعبه هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران را مطابق با موازین قانونی تشخیص می دهد.

هیات عمومی دیوان عالی کشور پس از بررسی دادنامه های مزبور و استماع نظرات، طلبکاران ورشکسته را مستحق دریافت خسارت تاخیر تادیه ایام توقف از تاجر ورشکسته و ضامن او نمی داند. هیات عمومی دیوان عالی کشور در رای خود مقرر نموده است که مواد ۵۶۱ و ۵۶۲ قانون تجارت که مورد استناد دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی قرار گرفته زمانی موضوعیت دارد که تاجر ورشکسته بخواهد اعاده اعتبار حقی نماید. موارد فوق در رای وحدت رویه شماره ۷۸۸ هیات عمومی دیوان عالی کشور منعکس گردیده و در موارد مشابه برای کلیه مراجع لازم الاتباع می باشد.

شرح پرونده: الف در تاریخ ۳/۸/۱۳۸۹، ملک تجاری متعلق به خود موضوع پلاک ثبتی ۵۸۷۳ واقع در بخش ۸ تهران را به موجب مبایعه نامه عادی شماره ۳۱۴ به شخص ب منتقل نموده است. بعد از انجام معامله در تاریخ ۵/۱۱/۱۳۹۱، حکم ورشکستگی الف به حکم دادنامه صادره از شعبه ۱۷ دادگاه عمومی حقوقی تهران اعلام شده و تاریخ توقف وی ۲۳/۳/۱۳۸۶ تعیین شده است.

در پرونده مورد بررسی، مختصر ادعای خواهان معطوف به این امر است که وقوع بیع میان الف و ب موخر بر تاریخ توقف الف واقع شده و به استناد ماده ۵۵۷ قانون تجارت محکوم به بطلان است. خواهان به استناد ماده ۵۵۷ قانون تجارت و دادنامه صادره از شعبه ۱۷ دادگاه عمومی حقوقی تهران، صدور حکم مبنی بر ابطال مبایعه نامه مارالذکر را تقاضا نموده است.

شعبه ۲۲ دادگاه عمومی حقوقی تهران در مقام رسیدگی و پس از بررسی محتویات پرونده اعلام میدارد عبارت “بعد از توقف” در ماده ۵۵۷ قانون تجارت ناظر بر دوران پس از صدور حکم ورشکستگی است؛ در ما نحن فیه نیز وقوع بیع مقدم بر صدور حکم ورشکستگی بوده است؛ فلذا موضوع از مصادیق ماده ۵۷۷ قانون تجارت نمی باشد. اصل صحت معاملات و حسن نیت خریدار ناآگاه از توقف فروشنده نیز ایجاب می کند حکم بطلان مذکور در ماده اخیر الذکر محدود به موارد متقن باشد. دادگاه بدوی به استناد توضیحات معنونه، قرار رد دعوای خواهان را صادر نموده است.

پس از تجدیدنظر خواهی خواهان، شعبه ۳۰ دادگاه تجدیدنظر استان تهران با بررسی مستندات پرونده و با توجه به مفاد مواد ۴۲۳ و ۵۵۷ قانون تجارت و رای وحدت رویه شماره ۵۶۱ هیات عمومی دیوان عالی کشور توضیح می دهد که معاملات تاجر بعد از تاریخ توقف باطل است و تاریخ توقف و تاریخ صدور حکم ورشکستگی الزاما یکی نیستند.

در این پرونده نیز، مبایعه نامه متخلف فیه پس از تاریخ توقف و پیش از صدور حکم ورشکستگی تنظیم شده است که به تصریح مواد فوق الذکر محکوم به بطلان می باشد.

دادگاه تجدید نظر بنا به مراتب مذکور، ضمن نقض دادنامه معترض عنه صادره از سوی شعبه بدوی، حکم بر ابطال مبایعه نامه شماره ۳۱۴ صادر می نماید.

شرح رای: دادگاه رسیدگی کننده به دعوای ورشکستگی مکلف است تاریخ واقعی توقف تاجر را کشف و در حکم ورشکستگی قید نماید. تاریخ توقف ممکن است مقارن با تاریخ صدور حکم یا مقدم بر آن باشد.

محدودیت هایی که شامل حال تاجر ورشکسته می شود ناظر به دوران پس از توقف است. یکی از مهم ترین مواد در این خصوص ماده ۵۵۷ قانون تجارت است که اشعار می دارد کلیه قراردادهایی که پس از تاریخ توقف تاجر منعقد شده باشد نسبت به هر کس حتی خود تاجر ورشکسته محکوم به بطلان است. ‌طرف قرارداد مجبور است که وجوه یا اموالی را که به موجب قرارداد باطل شده دریافت کرده است به اشخاص ذیحق مسترد دارد.

همانطور که از نص ماده استنباط می شود، معاملات تاجر ورشکسته پس از تاریخ توقف باطل شمرده می شود و تاریخ توقف غیر از تاریخ صدور حکم ورشکستگی است.

صرف نظر از صراحت قانون، در صورتی که معاملات بین تاریخ توقف و صدور حکم ورشکستگی را مشمول اصل صحت بدانیم، راه تقلب برای تاجری که به ورشکستگی خود واقف بوده باز می شود؛ که این امر منشاء ورود ضرر و زیان به هیات غرما و بستانکاران تاجر ورشکسته خواهد بود.

حسن نیت طرف قرارداد با تاجر ورشکسته نیز نمی تواند مانع ابطال این قبیل معاملات باشد؛ چرا که نمی توان جهل طرف قرارداد را موجب ایراد ضرر به طلبکاران قرار داد.

شرح پرونده: شرکت سهامی الف، بنا به تصمیم مجمع عمومی فوق العاده منحل شده و به حکم ماده ۲۰۶ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت ، شرکت در حال تصفیه محسوب می شود. پس از تصویب انحلال توسط مجمع عمومی فوق العاده، یکی از طلبکاران شرکت اقدام به طرح دعوا به طرفیت شرکت الف و به خواسته اعلام ورشکستگی شرکت نموده است.

موضوع جهت رسیدگی به شعبه ۶۳ دادگاه عمومی حقوقی تهران ارجاع شده و آن شعبه با استناد به آگهی انحلال شرکت که در روزنامه رسمی به چاپ رسیده، اعلام نموده هرگونه دعوا علیه شرکت منحل شده باید به طرفیت مدیر تصفیه اقامه شود؛ بنابراین دعوای خواهان به کیفیت مطروحه قابل استماع نمی باشد.

با تجدیدنظر خواهی خواهان بدوی، پرونده جهت رسیدگی مجدد به شعبه ۲۸ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارسال شده است. دادگاه تجدیدنظر پس از تایید انحلال شرکت به موجب مصوبه مجمع عمومی فوق العاده، اظهار میدارد شرکت تجدیدنظر خوانده در حال تصفیه می باشد و با توجه به ماده ۲۰۸ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت، هرگونه دعوا علیه شرکت در حال تصفیه باید طرفیت شرکت و مدیر یا مدیران تصفیه اقامه شود.

بنا به مراتب فوق الذکر، دادخواست خواهان از ۲ جهت واجد ایراد شکلی می باشد؛ ایراد اول اینکه به موجب ماده ۲۱۱ و ۲۱۲ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت، کلیه اختیارات لازم جهت امر تصفیه به مدیران تصفیه تفویض شده است؛ بنابراین در دعاوی که علیه شرکت در حال تصفیه اقامه می شود، باید نام مدیر یا مدیران تصفیه نیز به عنوان خوانده درج شود. ایراد دوم نیز عدم درج عبارت ((درحال تصفیه)) به دنبال نام شرکت در دادخواست تقدیم شده می باشد. وفق ماده ۲۰۶ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت، شرکت به محض انحلال در حال تصفیه محسوب می‌شود و باید در دنبال نام شرکت همه جا عبارت “‌در حال تصفیه” ذکر شود و نام‌ مدیر یا مدیران تصفیه در کلیه اوراق و آگهی‌های مربوط به شرکت قید گردد.

بنا به مراتب مذکور، دادگاه تجدیدنظر دادنامه صادره از سوی دادگاه بدوی مشعر بر عدم قابلیت استماع دعوای خواهان را عینا تایید می نماید.

شرح رای: مطابق ماده ۱۹۹ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت، یکی از موجبات انحلال شرکت سهامی، تصمیم مجمع عمومی فوق العاده می باشد. پس از تصویب انحلال شرکت در مجمع عمومی فوق العاده، شرکت در حال تصفیه محسوب می شود.

اگرچه انحلال، یکی از موجبات زوال شخصیت حقوقی است اما جهت انجام امور مربوط به تصفیه و خاتمه دادن به امور جاری شرکت و همچنین اجرای تعهدات و وصول مطالبات باقی مانده و تقسیم دارایی شرکت، شخصیت حقوقی شرکت پس از انحلال تا زمان ختم تصفیه باقی می ماند؛ فلذا از کلیه مزایای شخصیت حقوقی برخوردار بوده و می تواند طرف دعوا قرار بگیرد.

از طرف دیگر، قید عبارت “درحال تصفیه” به دنبال نام شرکت، همه جا و در کلیه اوراق و آگهی های مربوط به شرکت الزامی است. همچنین ضروری است اسم مدیر یا مدیران تصفیه شرکت نیز پس از اسم شرکت قید شود. در مجموع برای طرح دعوا علیه شرکت در حال تصفیه، شرکت و مدیران تصفیه، هر دو باید طرف دعوا قرار بگیرند، در غیر این صورت دادخواست با قرار رد مواجه خواهد شد.

شرکت الف به شماره ثبت ۱۹۸۳ به موجب مصوبه مجمع عمومی فوق العاده شرکت منحل شده و مراتب انحلال با رعایت تشریفات مقرر قانونی به اطلاع عموم رسیده است. شش سال پس از اعلام انحلال، حکم ورشکستگی شرکت نیز از دادگاه عمومی حقوقی صادر شده است که تاریخ توقف را شش سال قبل و تقریبا مقارن با اعلام انحلال شرکت تعیین نموده است.

مدیر تصفیه ۲ سال پس از تاریخ توقف اقدام به انعقاد معامله با خواندگان نموده و اسناد رسمی انتقال را نیز تنظیم نموده است. اداره تصفیه امور ورشکستگی به جهت عدم رعایت مواد ۴۰ قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی و به استناد مواد ۴۱۶، ۴۱۷، ۴۲۳، ۴۲۴، ۵۱۸ و ۵۵۷ قانون تجارت، ابطال معامله مدیر تصفیه و ابطال اسناد رسمی تنظیم شده را تقاضا نموده است.

وکیل خواندگان اعلام نموده در زمان انعقاد معامله، شرکت به صورت اختیاری و با تصمیم مجمع عمومی فوق العاده منحل شده بوده و اساسا صحبتی از ورشکستگی در میان نبوده تا رعایت قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی لازم باشد و موکلین او، خریدار با حسن نیت بوده اند که ملک شرکت الف را به قیمت روز و حتی بالاتر خریداری نموده اند و از طرف دیگر به استناد اصل صحت، معاملات تاجر پیش از تاریخ توقف، صحیح تلقی می شوند و معامله موضوع اختلاف، مصداق مواد ۴۲۳ و ۵۵۷ قانون تجارت نمی باشد؛ بنابراین دعوای خواهان باید رد شود.

دادگاه بدوی با استناد به اصل صحت و این که معامله موضوع دعوا از مصادیق معاملات مذکور در ماده ۴۲۳ و ۵۵۷ قانون تجارت نمی باشد، بطلان دعوای خواهان را اعلام می نماید.

پس از تجدیدنظر خواهی خواهان بدوی، دادگاه تجدیدنظر با نقض رای صادره و با استناد به ماده ۴۲۳ قانون تجارت و رای وحدت رویه شماره ۵۶۱ هیات عمومی دیوان عالی کشور، معامله منعقده را مستحق ابطال می داند.

دادگاه تجدیدنظر در رد استناد دادگاه بدوی به اصل صحت معاملات، این اصل را زمانی جاری می داند که مغایر با قانون نباشد؛ حال آنکه معاملات تاجر پس از تاریخ توقف صراحتا باطل اعلام شده و محلی برای توسل به اصل صحت باقی نگذاشته است. بنا به مراتب معروضه حکم به اعلام بطلان مبایعه نامه موضوع دعوا و ابطال اسناد رسمی تنظیم شده صادر شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *